در راه بازگشت از بزرگداشت فريدون مشيري در تاريخ 25 شهريور ماه 1388 از سمت بلوار كشاورز به پارك لاله در حركت بوديم كه ناگاه نمايشگاهي توجهمان را جلب كرد و ما را بدان ساخت كه به داخلش سركي بكشيم.
اين نمايشگاه طرح مدرني از مدل سازي بود كخ ايده هاي بسيار خلاقانه اي را مي توان در آن مشاهده كرد.
براي هدف خاصي به نمايشگاه نرفتيم اما پس از چندي تصميم به فرم سازي با مجسمه هاي موجود گرفتيم.
كه هر چند اين فرم سازي داستان هاي خود را داشت ، اما تجربه اي كه در پس آن به ما گوش زد شد آن است كه با نام تئاتر و گروهش هر كاري ممكن نمي شود.
نكته ي بارز ديگر موجود در اين نمايشگاه امكان ثبت يادگاري در طوماري بود كه بدان دامن سپيد عروس مي گفتند.
ما نيز ثبت كرديم نامي ....يادي ...اسمي از كامروز را .
اين نمايشگاه طرح مدرني از مدل سازي بود كخ ايده هاي بسيار خلاقانه اي را مي توان در آن مشاهده كرد.
براي هدف خاصي به نمايشگاه نرفتيم اما پس از چندي تصميم به فرم سازي با مجسمه هاي موجود گرفتيم.
كه هر چند اين فرم سازي داستان هاي خود را داشت ، اما تجربه اي كه در پس آن به ما گوش زد شد آن است كه با نام تئاتر و گروهش هر كاري ممكن نمي شود.
نكته ي بارز ديگر موجود در اين نمايشگاه امكان ثبت يادگاري در طوماري بود كه بدان دامن سپيد عروس مي گفتند.
ما نيز ثبت كرديم نامي ....يادي ...اسمي از كامروز را .
۱۴ نظر:
روز بر همه ای کامروزیها خوش
یه روز باهاتون نیومدیم خوشگزرونی کردین.
باشه یکی طلب ما!
به امید خوشی های بیشتر برای همه...
رامتین این رو داشته باش :
.... اول شدم .... !
خوب ...
کسایی که زودتر رفتند دلشون بسوزه ... !
کامروزیهای عزیز در نبود تنی چند از شما عزیزان , رفتیم بستنی خوردیم موقع برگشت ... ( البته من دلستر خوردم!)
جای بقیه هم خالی بود ... !
کامروز باشید امیر و کبیر جان !
کبیر هستم یک کامروزی
امیر کبیر داره میمیره (بابغض ) بعد تو بستنی می خوری
بستني:(
بدون من
نوش جون كامروز هاي گل:وينك
بچه ها! یه نظر دارم!
بیاین با هم بمیریم!
من می خوام بمیرم.
چیزی واسه گفتن نداررررررررررررررررم
امیییییییییییییییر
یا
کبییییییییییییییییییر
جان امیییییییییییییییییییر :دی
امیییییییییر جوانکی تقاضای مرگ کرده ، با او چه میکنی ؟
داداش خون به پا نكن اونوقت نميتوانيم بخنديم
چون جوانكي دارد مي ميرد :دي
کبییییر نمی دانم می خواهی یه سر او را با خود به حمام کاشان بریم؟
امیر .... !
همین الان خبر رسید که سازمان میراث فرهنگی حمام کاشان را به رستوانی سنتی تبدیل کرده ! حال چه کنیم !
در این شهر ( طهران ) هم که دیگر حمام نمره پیدا نمیشود !
حمام خانه ی ما هم که کوچک است اگر تو بری توش اون وقت جایی برای من و کبیر و مشهود فاز منفی باقی نخواهد ماند !!
بغضمان گرفت از این همه بی بضاعتیمان ! !
پیشنهاد می کنیم به نشانه ی اعتراض مراسم را از میادین بزرگ شهر به سمت دانشگاه تهران حرکت کنید !!!!!! : دی
همانا ما گرمابه ای سراغ داریم بس بزرگ که در راه دانشکده ی صنایع با ان برخورد کردیم در میدانی که بدان امام حسین می گفتند در ضمن حاجب طهران نه صحیح ان طحران است دو نقطه ای گذاریم و یک دی در کنارش
آری همام سنایع بنده نیظ بدان جا راه پیدا کردم در شحر طحران واغع در میدانی با نام امام هصین اصط .
چه جای با سفایی اصط . ای کاش می طوانصطید بیاید افصوص .
ارسال یک نظر