۱۳۸۸ مهر ۱, چهارشنبه

آغاز مهر در پارك جمشيديه



گروه نمايشي كامروز امروز اول مهرماه 88 ، آغاز سال تحصيلي در پارك جمشيديه گرد هم جمع شدند .
گروه طبق قرار قبلي ساعت 9 صبح هماهنگ كرده بودند ، اما ترافيك مهرماه و عوامل ديگر گروه را راس ساعت 10:20 به هم رساند ، هر چند اين گرد هم آيي برنامه ريزي نشده بود اما نتايج جالبي در پس داشت.
به پيشنهاد يكي از اعضاي گروه (مهران .م) مطلبي در باب تئاتر خوانده شد و به بحث و بررسي آن پرداختيم.
مطلب مذكور در باب " كنستانتين سرگويچ استانيسلاوسكي " و برداشت ها و خلاقيت هاي وي در ابداع سبكي تازه در عرصه ي تئاتر بود.
وي در اين مقاله به هفت پله ي كمال كه يك آماتور براي رسيدن به اوج مي بايست بپيمايد اشاره كرد، همچنین باید بدانیم سيستم طراحي شده توسط استانيسلاوسكي روشي نوين در تئاتر خلاقانه و واقع گرايانه را ارمغان داشته است .
پس از اين به پيشنهاد يكي ديگر از اعضاي كامروز (احسان) مطلبي در باب فكاهي و طنز و لودگي در تئاتر مورد بررسي قرار گرفت ، فرق بين لوده و كمدين و مرزهايي كه هر يك براي بهتر شدن بايد رعايت كنند يكي از موارد مهمي بود كه مورد بررسي قرار گرفت.
مطالب مطالعه شده مورد نقد و بررسي اعضاي گروه قرار گرفت ، و هر يك نقطه نظرات و درك خود را از مراحل طي شدن براي حرفه اي شدن را بيان كردند.
از قبل نيز مونولوگي با موضوع " فراموشي " به پيشنهاد بانوي غم انتخاب شده بود كه از بين اعضا چند تن موضوع را مورد بررسي قرار دادند كه البته" سعيد "مونولوگش را خواند و دوستان نظر دادند.
در ادامه چند اتود هم براي تمرين زده شد كه در اين بين دوستاني جمع را ترك گفته بودند.
پي نوشت 1 : فردا 2 مهر ماه 88 ساعت 9:30 جلوي درب اصلي تئاتر شهر كامروز براي مراسم تشيیع پرويز مشكاتيان ، آهنگساز بزرگ ايران به تالار وحدت خواهد رفت
پي نوشت 2 : همچنان موضوع مونولوگ " فراموشي " مي باشد.

۲۲ نظر:

سهیل گفت...

اول
خیلی خوش گذشت ...
کلی مطلب جدید یاد گرفتم
از دسته آقا میرزاخان دودره

مشهود گفت...

یاد ایامی.....

عليرضا UNITED ARMY گفت...

ميبينم كه دامنه ي حضور كامروزي ها به پارك جمشيديه هم كشيده شده ... جاي بسي خوشحالي داره ... دوستان كي نمايشتون ميره رو صحنه ... هواداراتونو تو خماري گذاشتينا

مهران گفت...

مراسم استاد مشکاتیان خوب بود .
( کاش صاحب هنر را زندگان مرده دوست در زمان زنده بودن مرده میپنداشتند.) ،

جا داره تشکر کنم از خانواده زارع که امروز( 2/7/88 ) واقعا" زحمت زیادی بهشون دادیم .

BānØØЎê ĢĦām گفت...

مهران عزيز وظيفه بود!
داداش گلم ما كه ازين حرفا نداريم با هم
بازم شرمنده اگه بد بود

مارمولک گفت...

جای کامروزی هايی که نيمدن پارک جمشيديه خالی!
2چند تا نمايشم آخرش رفتيم خيلی خوب و جالب بود! :دی

رامتین شکلاتی گفت...

برنامه پارک جمشیدیه بد نبود .اخرش که تمرین بازی کردیم برای من مفید بود .مطالب در مورد لوده ها هم جالب بود :دی

رامتین شکلاتی گفت...

امروز هم در مراسم پرویز مشکاتیان شرکت کردیم که باعث شد به بزرگی این هنرمند بیشتر پی ببرم و جا داره تشکر زیادی بکنم از سارا و خانواده ی محترمش که امروز زحمت زیادی کشیدن برای ما و وقتی وارد خونه پدر بزرگ سارا شدیم واقعا خیلی از خاطرات کودکیم برام تازه شد و باعث شد خیلی بهم خوش بگذره .تازه قرمه سبزیشم خوشمزه بود .بازم ممنون سارا

کیان گفت...

منم به نوبه ی خودم از بانوی غم , آقای زارع و همچنین استاد حدادی عزیز بسیار تشکر می کنم .
امیدوارم لیاقت محبتهایتان را داشته باشیم .
خیلی لطف کردی بانو جان .

شادی گفت...

مراسم ترحیم استاد مشکاتیان واقعا خوب بود منم از بانوی غم عزیز و خانواده ی محترمشون واقعا تشکر می کنم واقعا ما رو شرمنده کردن

سعید گفت...

روز به کام کامروزی ها خوش !
جو تشکر کردن ناجوانمردانه گرم است. من هم تشکر میکنم...
از سارا(غم بانو!؟)که اگر نبود گروه کامروزی هم نبود.
از کیان و رامتین و مهران و... کامروزی های که فعالیت ها و زحماتشون باعث صمیمیت بیشتر گروه شد...
بازهم تشکر تشکر و تشکر...
از من کاری جز تشکر کردن بر نمیاد

رامتین شکلاتی گفت...

سعید جان تشکر تو لطف زیاد تو رو نشون می ده وگر نه هر کی برای گروه کاری انجام میده وظیفس

عليرضا UNITED ARMY گفت...

دوستان عزيز كامروزي يه وبلاگ زدم جديدا" اگه حسشو داشتين برين يه نظر بدين در مورد ايده اي كه دارم ... تو پست اولم نوشتم وبلاگم چه فضايي خواهد داشت ... راستي هنوز هم اسمي واسش انتخاب نكردم پيشنهاد بدين واسه اسمش ... اگرچه آخرش به هيچكدوم از پيشنهادها توجهي نميشه و خودم اسمشو انتخاب ميكنم :دي

اينم آدرس وبلاگم: www.unitedarmy.blogfa.com

کیان گفت...

سعید جان این چه حرفیه !
وظیفه ی هممون قدم برداشتن برای گروه بوده و احتمالا برای بعضیهایمان در آینده هست !
بساط تشکر هم که فرمودی پهنه واسه اینه که واقعا استاد حدادی(پدر بانوی غم) ,آقای زارع (پدربزرگ بانوی غم) و همچنین خود بانو خیلی ما رو خجالت دادن .

واقعا زبان من در برابر این همه لطف قاصر است .

مهران گفت...

دقیقا" با نظر کیان جان موافق ام و باز هم از زحمات آجییی جونم و خانوادش از جمله استاد حدادی و جناب زارع تشکر فراوان دارم ، واقعا" من که از داشتن چنین آجییی احساس خوشبختی میکنم ، خدا کنِ ِ لیاقت دوستی باهاش رو داشته باشم .

عليرضا UNITED ARMY گفت...

من هم از آجي جون مهران و خانواده ي محترمش مخصوصا" استاد حدادي و جناب زارع تشكر مي كنم :دي ... حالا اين وسط من چي كارم ؟؟؟ الكي خودمو هول كردم تو وبلاگتون مثل زالو چسبيدم به كامروز و ولكن هم نيستم

رامتين شكلاتي تو يه چيزي بگو :دي راستي رامتين آيديتو ندارما ... منو اد كن تو مسنجرت a_refah . رامتين چه روزايي كلاس داري ؟

رامتین شکلاتی گفت...

من هم از علیرضا و پدرشون استاد رفاه تشکر می کنم برای زحمت هایی که کشیدن:دی علی من هنوز انتخاب واحد نکردم تو حذف و اضافه بر می دارم باز هم تشکر از استاد رفاه

عليرضا UNITED ARMY گفت...

چاكرم رامتين جان ... منتها استاد رفاه غلط بكنه تو رو دعوت كنه به صرف غذا ... ورشكست ميشيم ميره پي كارش ... سارا حالا بابا بزرگت سر جاشه هنوز ؟؟؟ اينبار رفتي يه نگاه بنداز ممكنه اين رامتين شكلاتي گشنگي امونش رو بريده باشه گوشي دستي از بابا بزرگت رو هم گاز گرفته باشه :دي ... به هر حال از بكس خط فكري هر كاري بر مياد :دي

رامتین شکلاتی گفت...

ما نمک پرورده ی استاد رفاه هستیم ولی از اون اخرین باری که دعوت شدیم خونه ی استاد و بعدش میراث خانوادگیه استاد خورده شد دیگه سعادت شرف یابی نداشتیم. باز هم تشکر از استاد رفاه :دی

عليرضا UNITED ARMY گفت...

جدا" فكر كنم با تجربه اي كه خانواده ي سارا پيدا كردن از هول شدن تو تا شعاع 10 كيلومتري خونشون ببيننت دنبالت كنن :دي

رامتین شکلاتی گفت...

عکسمو مثل اینکه دادن به مغازه های اطراف خونشون که اگه منو دیدن زود خبر بدن جایزه بگیرن :دی باز هم تشکر از استاد رفاه :دی

BānØØЎê ĢĦām گفت...

@ عليرضا :
نمي دونم فردا مي رم ببينم بابا بزرگمو نخورده باشه رامتين :دي