پس از جلسه ي رسمي اعضاي كامروز و بررسي هايي در مورد آينده ي گروه و ادامه فعاليت هاي گروه كامروز به نتايج زير دست يافتيم:
تقسيم نقش ها:
سرپرست گروه : مشهود
مسول جلسات : رامتين
مسئول وبلاگ : سارا ح
سخنران : سارا ح
امور مالي : احسان
روابط عمومي : سارا ح
ادامه ي فعاليت هاي هنري گروه :
نمايشنامه ي " تماشاچي محكوم به اعدام "
اين نمايشنامه اثرماتئي ويسني يك ، نمايشنامه نويس رومانيايي است كه به خاطر نمايشنامه هايي چون " داستان خرس هاي پاندا به روايت يك ساكسيفونيست .." ،" سه شب با مادوكس" ، " من چه جوري ممكنه يه پرنده باشم ؟" ، " تماشاچي محكوم به اعدام " و " پيكر زن همچون ميدان نبر در جنگ بوسني " و... از شهرت خاصي برخوردار است.
داستان نمایش تماشاچی محکوم به اعدام، در یک دادگاه جریان دارد و قرار است در یک دادرسی، شخصی به عنوان جنایتکار محاکمه شود. جرم و اتهام متهم شخصی نیست و در تمام طول نمایش قاضی، دادستان شاهدهای متعدد، و حتی وکیلمدافع سعی در اثبات جرم و اتهام وی دارند. اما متهم حتی یک کلمه نیز سخن نمیگوید و هیچیک از صحبتهای مسئولان دادگاه را رد یا تایید نمیکند. این رفتار او همگی را به مرز جنون میرساند و سرانجام آنها به متهم کردن یکدیگر میپردازند. در ادامه، تمام مردم شهر که در جریان محاکمه و اتفاقهای پس از آن قرار گرفتهاند، جلوی در دادگاه تجمع کرده و سعی در کمک به روند محاکمه دارند و در پی آن افراد مختلف را شناسایی کرده و به بازجویی از یکدیگر میپردازند و هیاهویی عجیب برپا میدارند.
در [اينجا] ميتوانيد گزارشي از جلسه ي نمايشنامه خواني با حضور مترجم اين اثر ، تينوش نظم جو را مورد مطالعه قرار دهيد.
۱۱ نظر:
اقا من اعتراض دارم یه تقلبی رخ داده بگو چرا؟ اخه کی به رامتین رای داده شده مسوول جلسات والا :دی
ولی خارج از شوخی من تمام تلاشمو برای گروه و برای بستن این نمایش انجام می دم
در ضمن بچه هایی که به من رای اول تشکر می کنم بعدشم اینکه پولاشون امادس می تونن بیان بگیرن :دی
کامروز می تازد...پتیکو پتیکو...
مسئولیت بار آدم رو سنگین تر میکنه و باید سوارکار توانا باشد تا هم خود و هم گروه را در این چرخ روزگار به پیش ببرد.
ما موفق خواهیم شد ، بر منکرش لعنت...بشمار...
تمام کسانی که انتخاب شدند توانا هر کاری را دارند. من این نقش (مسئولیت) را به دوستان تبریک میگویم و با تمام توان در خدمت این عزیزان خواهم بود.
به امید اینکه گروه کامروز به زود زود در تمام ایران و حتی دنیا(حالا !)معرفی و افتخار آفرینی کند.
مطمئنم با وجود این نمایشنامه خوب و با داشتن بازیگرای فوق العاده گروهمون(منظورم با همه ست ، چون واقعا بچه های گروهمون با استعدادن)بدجور میترکونیم ، مطمئنم و بهتون اطمینان دارم و امیدوارم بتونیم خیلی زود تو جشنواره تئاتر دانشجویی شرکت داشته باشیم!
تشکر ، تشکر...
از دو سارا !
سارا جنیدی بخاطر گرفتن مکانی(جایی) برای تمرین و راحتی کامروزی ها ، ممنون
سارا حدادی که مانند یک مادر دلسوز و زحمتکش تمام بار سنگین این گروه کسل کننده و نمک نشناس رو با این بنیه کم و بااین همه مشغله به دوش میشد بدون منتی این جمع لعنتی رو به دندان گرفته و به پیش میبرد (نمیدونم چه جوری تشکر کنم) ترجیح دادم اینجا این کار بکنم که ... شاید ...
باز هم تشکر میکنم از کسانی که زحمت های زیادی کشیدند و کسی ارزش زحمات اونا رو ندونست
حرفهای زده شد که برداشتهای درستی از اونها نشد که کاش ... نمیدونم شاید باید تو دلمون نگه میداشتیم
ولی باز تشکر و باز هم تشکر ...
امیدوارم تک تک اعضا گروه یادشون نره که دلیل کنار هم موندنمون کیا هستن
نمک نشناسی کار کامروزی نیست
جیر ... جیر ...
هووو ... هووو ...
سکوت ... سکوت ...
از این کامروز صدای جز صدای جیرجیرک و صدای باد نمیاید.
"به ویرانه ای میماند اینجا"
کسی نیست ! هیچ کس !
صدای کلنگی به گوش میرسد که به زمین میکوبد. نمیدانم دنبال چه میگردد.
نه ! وای نه ! ...
کلنگ دارد قبری میکند ... چرا ؟ ...
کمک ، کمک ... کسی نیست ! های ... کمک ...
اگر من نامم بانويي است نمي گذارم قبري براي كامروزي بكنند كه ماه هاست مرده
تکرار comment دوم من!
بدون تو کامروزی هم در کار نبود.
و دوباره تکرار ...
"نمک نشناسی کار کامروزی نیست"
salam bache ha delam ab shood zod tar amade konid bebinim keif konim
چه جالب مردرو نمی خوان بزارن تو قبر
ولی دارن کسای دیگرو...
زنده زنده می کنن تو قبر تا چشماشون حقیقت رو نبینه و بسته بشه
اما خود قبر کنا هم جالبه که چشماشونو بستن
ادم وجدان داشته باشه خیلی خوبه
bache ha namayeshgahe MILAD e SHIRBISHE" dar gallerye khane honar-Shariaty pole sadr- naghashy.
yadetoon nare
ta 6 bahman hast.
Sorry dir khabar dadam:(
ارسال یک نظر