۱۳۸۸ مهر ۲۴, جمعه

كامروز در ميان مجسمه هاي چوبي



گزارشي بر حضور گروه كامروز در نمايشگاه مجسمه هاي چوبي :
همانطور كه گفته شده بود طبق گزارش سايت خانه ي هنرمندان نمايشگاه مجسمه هاي چوبي اثر اکبر احدی تا 23 مهرماه در خانه ي هنرمندان با شركت 40 اثر به نمايش گذاشته شده بود.
گروه كامروز نيز براي بازديد از اين نمايشگاه طبق قرار قبلي روز يكشنبه در اين نمايشگاه حضور به هم رساندند.
جناب آقاي احدي نيز در اين روز در نمايشگاه حضور داشتند و در باب چندين اثر خود توضيحاتي دادند.
بر خلاف انتظارها در این نمایشگاه آثاری نیز وجود داشتند که به جای چوب با خمیر چوب طراحی و ساخته شده بودند .

نكاتي چند در باب اين هنرمند توانمند:
اكبر احدي متولد 1332 كارشناس باز نشسته ي صنايع هواپيمايي ايران ، دانش آموخته ي انجمن خوشنويسان و دانشجوي رشته ي هنر است.
تاكنون اين هنرمند 8 نمايشگاه انفرادي و 8 نمايشگاه گروهي نيز برپا كرده است.
پ.ن: نكته ي قابل توجه در اين نمايشگاه : عكس برداري ممنوع نبود.
عكس : بانوي غم

۱۷ نظر:

BānØØЎê ĢĦām گفت...

واي خيلي دوست داشتم نمايشگاه رو ...خيلي قشنگ بود
راستي هر كي عكساشو مي خواد بگه براش بيارم!

کیان گفت...

منم کلی لذت بردم از نمایشگاه آقای احدی
خیلی جاتون خالی بود کسایی که نیومدییییییییییییییید !!!
بازم نمایشگاه میریم , امیدوارم دفعه ی بعد شماها هم باشید !

Sam گفت...

درود بر کامروزیان عزیزمان
در تایید فرمایشات دو عزیزی که قبلا" اقدام به گذاردن نظرات خود کردند باید عرض کنم که واقعا" جای دوستان گرامیمان بسیار تهی بود ( البته من گلی به نشانه ی دوستان در دستانم داشتم) و جای دارد تشکری کنیم فراوان ز دوستان کامروزی که چه در گفتگوها و چه در فرانوشت یا وب نوشت کامروز به اطلاع رسانی پرداختند .
تا درودی دیگر بدرود

Mh-elegant گفت...

Dear Kaamroozians
Hi...
I'm so sorry because of my absence in that meeting. Actually I think I've missed it and also anybodey else who was so as I.

کیان گفت...

خب دوستان , اگه دوست داشتید یه کامنتی هم اینجا بذارید بد نیستا !

مثل اینکه دوستانی که وبلاگ رو آپ میکردند فوت شدن ! آخه 9 روزه خبری نیست ازشون !

من یه پیشنهاد دارم :
خود رسانه باشید و در بخش کامنتهای وبلاگ واسه خودتون هی کامنت بذارید , شاید دلشون به رحم اومد و بالاخره آپ کردن این وبلاگ رو !

UNITED ARMYعلیرضا گفت...

حمله حمله عبدالرامتین گل بزن گل بزن یالا قهرمان ... چه کنیم دیگه دیوونه ی رامتین شکلاتی ایم.

خب دوستان عزیز کامروزی با عرض سلام و معذرا خواهی از اینکه تو این مدت نیومدم بهتون سر بزنم اما پیگیر اوضاع و احوال گروهتون بودم ... شنیدم استاد عبدالرامتین با گروه مشکل پیدا کرده و قراره به تیم سابق خودش خط فکری برگرده ؟؟؟ بنده به عنوان یکی از اعضای ارشد گروه خط فکری ( و اگه خدا قبول کنه رییس خط فکری ) همینجا اعلام می کنم ترانسفر رامتین شکلاتی به کامروز کاملا" غیر قانونی بوده و خط فکری به زودی از قدرت خودش برای بازگرداندن گنده باقالی گروه استفاده خواهد کرد ... همینحا بگم ما با کسی شوخی نداریم ... برای دست گرمی هم این شادی رو چند روزی گروگان می گیریم تا حساب کار دست بقیتون باید ... فعلا" (امضا جو کفتره ( بر وزن جگ گنجیشکه))

کیان گفت...

سروان مهران میرزایی ! اون بلندگوی منو بیار !

1 , 2 , 3 ! صدا میاد ؟

امیر سرلشکر کیان صحبت میکنه !

خوب گوش کن !
یه مو از سر شادی کم شه , کوماندوهای کامروزی خط فکری رو نابود میکنن !
( البته بنده که ارادتمند بچه های خط فکری هستم مخصوصا بچه محلمون :دی )

ببین بیا با هم مذاکره میکنیم ! تو به جز هلیکوپتر و عبدالرامتین دیگه چی می خوای ؟

Sam گفت...

به نام نامی نامها
از :افسر گارد ،سم
به : کامروزیان
رمز عملیات : عبدالرامتین
اینجانب سم با درجات تکاور ( کماندو) و رنجر این اقدام غیر استراتژیک را محکوم کرده و ملتمسانه از اعضای گروه خواهشمندم که رهبری عملیات آزاد سازی افراد را به من واگذار کنند ( من میگم ملتمسانه یعنی غرورم رو زیر پا گذاشتم )
قسم یاد میکنم که در راه آزادی اعضا از هیچ حرکت نظامی و غیر نظامی دریغ نکرده و با سپری کردن عملیات با موفقیت کامل به آغوش فرماندهان خود باز گردم
با احترام
امضاء : افسر گارد محافظ ، سم

کیان گفت...

به لطف پروردگار و در سایه ی الطاف حضرت ولیعصر (عج)اعلام میکنم :

با توجه به شرایط بحرانی موجود و جنگ نرم پیش آمده و کودتای مخملین خط فکرین(!) از هرگونه اختلاف پرهیز کنید و راه اتحاد در پیش گیرید !

بنده همینجا اعلام میکنم , بین آقای علیرضا و سم از ابتدا اختلاف نظرهایی بوده که این موضوع طبیعیه !
اما باید این رو هم بگم , بنده نظرم به آقای سم نزدیکتره !
(توضیح صحنه : در اینجا امیر می خواهد با دست راستش دست سم را بالا بگیرد و جمله بعد را بگوید که یادش می افتد دست راستش دچار مشکل شده )

بنده دستم چلاقه ! (گریه ی حضار ! )
سم جان ! خودت دستت رو بگیر بالا , من جمله ی زیر رو می گم :

من کنت امیرهُ فهذا سمُ امیرهُ !

ارتقای درجه را به برادر بزرگوارمان سم به رتبه امیری تبریک میگویم امید است از این افتخار در راه اعتلای کامروز و انهدام استکبار جهانی خط فکری استفاده کنند .

و من الله توفیق
سید کیان خامه دار

Sam گفت...

اللهم عجل لولیک الفرج و العافیه و النصر و اجعلنا من خیر اعوانه و انصاره و المستشهدین بین یدیه امین

چییی شده ؟؟ چییی شده ؟؟
ببین برادر من آقای علیرضا من شما رو دوست دارم و به شما علاقمندم ، من واقعا" متاسفم که شما این اطلاعات غلط رو از کجا میارین ؟
رابطه من و امیر رابطه پدر و پسریه ، اسنادشم موجودِ
حالا چهار تا خس و خاشاكِ خط فکری اين گوشه‌ها كاري مي‌كنند، بدانيد اين رودخانه‌ي زلال کامروز جايي براي خودنمايي آنها نخواهد گذاشت.
توضیح صحنه ( امر دستش را میدهد که سم ببوسد اما سم یادش میفتد که آنفولانزای نوع A دارد و با شرمندگی شانه ی امیر را میبوسد )
دکتر سم گرمساری

رامتین فدایی خط فکری گفت...

من از همین تریبون اعلام می کنم که هنوز هم یکی از اعضای متعهد خط فکری هستم و تابع رییس بکس خط فکری.و همین جا اعلام می کنم که اگر کوچکترین توهینی به بکس خط فکری بشه کامروز که سهله گنده تراشم از بین می بریم .بکس خط فکری با کسی شوخی نداره.

Sam گفت...

آدم فروش ، دشمن وطن ، دست نشانده استعمار پیر ، یاغی ، آمریکایی ، اصلا" اسراییلی ، ضد ولایت پاک فقیه ، نا مرد ، فاشیست .....

کامروز وطنت رو به چی فروختی ؟ به یه دست کله پاچه یا یه سیخ کوبیده ی عزیز آقا شایدم بهت قول کبابی المهدی رو دادن
آدم فروش ، ترد شده از وطن ای خاک بر .....

رامتین از بکس خط فکری گفت...

من بی ادبی های شما رو جواب نمی دم چون از رییس بکس خط فکری اجازه ندارم و هر حرکت اشتباه من ضربه ای هستش به خط فکری.فقط می تونم بگم اگه رییس اجازه بده می تونم یه فصل دیگه تو کامروز باشم وگر نه باید به تیم محبوبم و پیش طرفداران بی شمار بر گردم.

علیرضا UNITED ARMY گفت...

شما خودتونو وارد یک بازی پیچیده کردین ... هرکی با خط فکری در افتاد ور افتاد ... مطمئن باشید اگه بچه محلمون تو کامروز نبود تا الان اون دنیا بودید ... برای اینکه نفس بچه محلمون شهید نشه شادی رو آزاد می کنم ... سارا از این لحظه گروگان گرفته میشه و از سم خواهش میشه خودش رو وارد بازی های پیچیده نکنه تا خواهرش رو نجات بده.

اینجا امنه و شب چلوکباب بهش میدیم اگه دوست نداشت جوجه ... اونم فقط واسه اینکه عبدالرامتین و کیان خیلی برام عزیزن ... اخبار بعدی در مورد این گروگان جدید توسط یک نوار صوتی با صدای دست راست خودم آرش زوزو براتون می فرستم ... فعلا"

کیان گفت...

سم ! تو کنار وایسا !
علیرضا تهدید کرده از زور استفاده کنه.
اگه تو نزدیک شی جون ِ سارا به خطر میوفته !
گفتم وایسا عقب ! این یه دستوره !

علیرضا , من و تو با هم نون و نمک خوردیم .
ببین تو مهمترین عضو کامروز رو گروگان گرفتی !
من یه پیشنهاد دارم !
اون رو آزاد کن و به جاش من رو نگه دار !
-----------------------
به نظرم گروگانگیری رو خاتمه بدیم و کمی جدیتر با هم صحبت کنیم :
دوستان کامروزی اگه پیشنهادی برای گروه دارن از امروز به فکر مکتوب کردنش باشن تا در جلسه ی مهم دوشنبه ی آینده راجع بهش بحث کنیم .

Sam گفت...

من تک تک موهاشو شمردم اگه فقط یه مو یعنی فقط یه مو از سرش کم بشه تک تک بکس خط فکری و منحنی ذهنی و دایره مخی و متواری الظلاع مغزی و ... رو بلایی سرشون میارم که پانداها تو قطب به حالشون تخم بزارن حالا گوشیو بده آجیم میخوام باهاش خصوصی صحبت کنم ... الو الو آجی نگران نباش قول میدم امروز کنار شمینه تو خونه در حال نوشتن باشی اصلا" بیخیال تا من چایی میزارم آجیم رو آزاد کنین بیاد چایش یخ نکه از دهن بیوفته ....





جدی میشویم .....
تایید شد.

رامتین از بکس خط فکری گفت...

با تهدید کارتون حل نمی شه مواظب باشید حرکت اشتباهی انجام ندید که جون سارا در خطره
تو رو خدا رییس یه دستور جدید می خوام این دختره مخمو خورد خیلی حرف می زنه تازه در خواست کاغذ و خودکار کرده دستور چیه؟